تاریخ همواره درسهایی دارد که تجربه گرفتن از آنها میتواند کاهش دهنده تهدیدات و ایجاد کننده فرصتها باشد به ویژه اینکه گاه مجریان این تجربهها به دنبال تکرار آن هستند. این روزها مصادف با روز تشکیل رژیم جعلی صهیونیستی در سازمان ملل متحد است. هفتاد و دو سال پیش با نادیده گرفتن حقوق میلیونها فلسطینی، تشکیل رژیم صهیونیستی را اعلام شد. اکنون در حالی ۷۲ سال از آن زمان میگذرد که مروری بر این تحولات بیانگر درسهایی است که میتواند برای این روزهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نیز مفید باشد.
آنچه به عنوان تجربه ای مهم میتواند مورد توجه باشد توافقاتی است که با نام صلح و امنیت جهانی صورت گرفته است که میانجی آنها نیز آمریکا با حمایت اروپا و سازمان ملل بودهاند. توافق اسلو در سال ۱۹۹۳ و غزه اریحا در سال ۱۹۹۴ از جمله این توافقات است. براساس توافق اسلو به عنوان اولین توافق تشکیلات خودگردان به ریاست عرفات و رژیم صهیونیستی، سازش میان طرفین صورت گرفت در حالی که سه پرونده اراضی ۱۹۶۷، قدس و آوارگان فلسطین به عنوان کانونهای مناقشه به مذاکرات بعدی محول شد.
این توافق که با عنوان توافق دو مرحله ای میتوان از آن یاد کرد تاکنون ادامه یافته و نتیجه آن شده که امروز رژیم صهیونیستی به صورت یکجانبه کرانه باختری و قدس را به اراضی اشغالی ضمیمه کرده و پرونده آوارگان فلسطین نیز در قالب معامله قرن مختومه عنوان شده است. در اصل توافق دو مرحلهای ابزاری شدن فلسطینیها که سازش اولیه را برای رسیدن به منافع اقتصادی، سیاسی و امنیتی صورت داده بودند در نهایت تمام حقوق خود را از دست دادند و میرود تا نام فلسطین را از نقشه حذف کنند.
نگاهی به رفتار آمریکاییها نشان میدهد که آنان با کسب این تجربه موفق به دنبال تکرار آن در دیگر سیاستهای خود بودهاند که نمونه آن را در رفتارهای آنها در قبال مذاکره هستهای با جمهوری اسلامی میتوان مشاهده کرد. آمریکاییها همواره تاکید دارند که آنها سه خواسته اصلی از مذاکره با ایران داشتهاند که شامل حذف توافق هستهای، پایان ظرفیتهای موشکی و عدم ایفای نقش ایران در منطقه و عدم مقابله آن با رژیم صهیونیستی است. جرج بوش پسر میگفت ایران این امور را بپذیرد تا مذاکره کند اما اوباما راهی دیگر در پیش گرفت و ادعای مذاکره برای تحقق این سه مدت را مطرح نمود. رفتار اوباما نشان میدهد که او نیز به دنبال تکرار سناریوی اسلو در قبال ایران بوده است چنانکه آنها طرح توافق ابتدایی در گام اول و توافق نهایی در گام دوم را مطرح کردند. طرحی که با مخالفت ایران همراه و در نهایت توافق جام هسته ای به نام برجام امضاء شد.
هر چند که برجام به عنوان یک توافق کامل عنوان شده اما برای آمریکاییها نوعی گام اول مذاکراتی دیده شده است چنانکه جان کری میگوید برجام همچون نردبانی است که ترامپ میتواند از آن بالا رود برای تحقق سایر خواستههای آمریکا در قبال ایران رفتارهای ترامپ نشان میدهد که او نیز برجام را گام اول میبیند و طرح برجام دوم همان رویکرد و دو مرحله ای است که البته این روزها با ادعای تمدید تحریم تسلیحاتی ایران- که مهر امسال تمام میشود- تشکیل میدهد. در اصل همان طور که آمریکا، اسلو را برای مذاکره برای مذاکره طراحی کرد و تاکنون نیز ادامه دارد، دولتمردان کنونی آمریکا نیز به برجام به چشم اسلو مینگردند که به واسطه آن تحمیلهای بعدی در باب موشکی و منطقهای را دنبال میکنند که البته اولویت اول آنها تمدید تحریمهای تسلیحاتی ایران است. با توجه به آنچه ذکر شد میتوان گفت که در سالروز روز «نکبت» این درس را میتوان گفت که آمریکا تفاوتی در ساختار تفکراتی نظام سلطه ایجاد نشده و همچنان همان سیاستهای سلطهگرایانه را دنبال میکنند فقط نام آن طرحها تغییر میکند.
نویسنده: قاسم غفوری